دلیل شب بیداری هایم...
وجود تو بود
نه جای خالیت.......!!!
برایش نوشتم:
“به امید فردای بهتر”
دو هفته بعد شنیدم ازدواج کرد !
بعدهــــــا فهمیدم
آن روز “الف” فردا را
یادم رفته بــــــود
من با " تنهایی " !!!
چه بسیار دویدن ها که فقط پاهایم را از من گرفت ،
در حالی که گویی ایستاده بودم ،
چه بسیار غصه ها که فقط باعث سپیدی موهایم شد
در حالی که قصه ای کودکانه بیش نبود ،
دریافتم
کسی هست که اگر بخواهد "می شود"
و اگر نخواهند "نمی شود"
به همین سادگی...
کاش نه می دویدم و نه غصه می خوردم
فقط او را میخواندم و بس ...
نظرات شما عزیزان:
ϰ-†нêmê§ |